خوشنویسی در جهان اسلام
با ظهور دین اسلام و تلاش جهت زیبانویسی کلام الهی، هنر خوشنویسی در بین مسلمانان ارزشی ویژه پیدا نمود، چنانچه برخی خوشنویسی را شاخصترین هنر در پهنه سرزمینهای اسلامی دانسته اند. پس با ما همراه باشید با بررسی مختصری از سیر خوشنویسی در جهان اسلام.
پس از گسترش اسلام در سراسر شبه جزیرهٔ عربستان، ایران، ماوراءالنهر، بخشهایی از هند، شمال آفریقا و اندلس، یا زبان عربی جایگزین زبان اقوام ساکن دراین مناطق شد (مانند مصر)، یا دست کم خط عربی جای خطوط قدیمی را گرفت(مانند ایران)، و بدین سان خطی واحد در تمام قلمرو اسلام پدیدار گردید. خط عربی که پیش از ظهور اسلام نگارشی ساده و کاربردی محدود داشت، به سرعت با خطوط دیگر درآمیخت و به کمال رسید.
با ظهور دین اسلام و تلاش جهت زیبانویسی کلام الهی، هنر خوشنویسی در بین مسلمانان ارزشی ویژه پیدا نمود، چنانچه برخی خوشنویسی را شاخصترین هنر در پهنه سرزمینهای اسلامی دانسته اند.
خطاطی در بین مسلمانان در اشکال مختلف همچون کتیبه نگاری، خوشنویسی روی بوم، کاغذ، سفال و غیره ظاهر گردیده است. بسیارى از برگزیدهترین خوشنویسان، ایرانى بودند؛ آنگونه که در میان انواع شیوههاى خطاطى، دو شکل عمده آن یعنى نستعلیق و شکسته نستعلیق، از ابتکارات ایرانیان بود.
اهمیت خوشنویسی در اسلام
از نظرگاه مسلمانان، هنر خوشنویسی هنری مقدس است و با تهذیب نفس و طهارت روح ارتباطی نزدیک دارد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «خط خوش باعث جلای روح و صفای باطن است».
خوشنویسی والاترین هنر اسلامی
به دلیل محدودیت نسبی سایر هنرها همچون نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، و حتی گاهی، مکروه و حرام شمردن آنها، هنر خوشنویسی یا خطاطی، همواره، و در کلیهٔ کشورهای اسلامی، به عنوان والاترین هنر مورد توجه بودهاست.
ثروت عکاشه محقق برجسته مصری مینویسد: «نقاشی دینی در دورههای نخستین اسلامی، از آن استقبال و تشویقی که نزد بوداییان و مسیحیان معمول بود، بهرهای نداشت. مساجد از تصاویر دینی خالی بود و از نقاشی برای آموزشهای دینی و پرورش اعتقادات مذهبی، تا پیش از سده ۸ ه. ق/۱۴ م استفاده نمیشد.»
در اسلام پیام بسیار مهمتر از پیامبر بود؛ بنابراین در مواردی که در تمدن بیزانس از تصاویر پیکرهای بهره گرفتهاند، در جهان اسلام از فرمهای غیر پیکرهای استفاده شدهاست.
تأثیر شکوهمند خوشنویسی
در غالب موارد کلمه و نوشتار نوعی حس فخر و شکوه به اماکن میدهد. بهعنوان مثال میتوان به تأثیر شکوهمند خوشنویسی در کتیبههای یک محراب، یا خطوط نگاشته شده بر روی سکهها توجه کرد.
از ویژگیهای مهم هنر اسلامی برتری یافتن خوشنویسی و جایگزینی نسبی آن با نقاشی و پیکرهسازی است. این امر موجب شد تا هنرمندان و هنرپروران در سراسر سرزمینهای اسلامی به هنر خوشنویسی توجه ویژه داشته باشند.
ذوق ایرانیان در خوشنویسی
از این رو ذوق زیبایی شناختی مردمان این سرزمینها به ویژه ایرانیان در اوج قدرت و نهایت ظرافت در این هنر تجلی یافت و خوشنویسی همواره به مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری درخشیده است.
عربها پیش از ظهور اسلام از شیوه معینی در نگارش پیروی نمیکردند. ذوق هنری هنرمندان در سرزمینهای اسلامی و طی ادوار مختلف، شیوهها یا قلمهای مختلفی را بهوجود آورد که کم و بیش همواره در کنار یکدیگر کاربرد داشتهاند و عمدهترین آنها تا به امروز همچنان رواج دارند.
در صدر اسلام زیبانویسی امری ناشناخته بود. در قرون اولیه هجری، خطی به نام کوفی برای تحریر قرآن پدید آمد که متشکل از عناصر مدور، عمودیهای کوتاه و افقیهای کشیده بود.
بخش اصلی تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه در جهان اسلام به عهده ایرانیان بوده است و ایرانیان رفته رفته سبک و شیوه های ویژه خود را در خوشنویسی ابداع کردند.
هر چند این شیوه ها و قلم های ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند می باشد.
در این منطقه خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای ظرایف زیبایی خاصی است.
در ایران فتح شده توسط مسلمانان، خطاطی به شیوه نسخ وجود داشت. با حمایت های ابوبکر بن سعد زنگی (حاکم فارس در زمان سعدی)، ده ها نسخه قرآن به نگارش درآمد.
در زمان حکومت ایلخانان به دلیل نفوذ هنر چین و تسلط مغول ها بر ایران، صفحات کتب برای اولین بار تزئین شدند و هنز تذهیب شکل گرفت.
در زمان حکومت تیموریان در ایران میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را ابداع کرد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره، بایسنقر میرزا بود.
خوشنویسى در عصر صفوى به کمال خود رسید.
خوشنویسان این عصر، اغلب کتابها را با تذهیبها و نقشهاى دلانگیز مىآراستند.
انواع خطوط در این دوره، نمونههاى برجستهاى دارد که در تاریخ خطوط دوره اسلامى داراى اهمیت بسیار است.
خوشنویسان زیادى در این دوره مىزیستهاند که شهیرترین آنها میرعماد، علیرضا عباسى تبریزى و ملاعبدالباقى تبریزى هستند.
آثار اغلب این خوشنویسان در کتیبههاى مختلف این دوره هنوز باقى است.
خوشنویسی شاخصترین هنر
خوشنویسی در جهان اسلام را میتوان شاخصترین هنر در پهنهٔ سرزمینهای اسلامی و به مثابهٔ زبان هنری مشترک برای تمامی مسلمانان دانست. هنر خوشنویسی همواره برای مسلمانان ارزش ویژه داشتهاست.
چرا که در بنیاد، آن را هنر تجسم کلام وحی میدانستهاند. آنها خط زیبا را نه تنها در نسخهپردازی قرآن، بلکه در بیشتر هنرها بهکار میبردند.
تکامل و تبدیل خط به هنر خوشنویسی بیش از هرکجا در میان مسلمانان به چشم میخورد.
در قرآن در آیههای «ن، والقلم و ما یسطرون» و «الذّی علّم بالقلم» به قلم و نگارش اشاره شدهاست.
خوشنویسی و مسلمان اسپانیا
اغلب نسخههای قدیمی قرآن به نوعی خط کوفی اولیه است. پس از سدهٔ پنجم هجری، خط کوفی بهکلی جای خود را در نگارش متن قرآن به خط نسخ و محقق داد که حروف آنها بر خلاف حروف زاویهدار کوفی، منحنی و قوسدار است. در اسپانیای مسلمان، نوعی خط بهوجود آمد که حاصل تماس اندلس با مسیحیان غربی است.
خط عربی در آغاز به نوعی از خط نسخ که برگرفته از شیوه نگارش خط نبطی بود، نوشته میشد. خط کوفی نیز بر آن اضافه شد که گفته میشود در کوفه رایج شد و این همان خطی است که کاتبان اصلاحات خود را بر آن اعمال کردند که بزودی در خط نسخ نیز انجام شد.
سریانیهای مقیم شام خط عربی را با چند شکل مینوشتند که از آن میان، خط سطرنجیلی ویژه کتابت تورات و انجیل بودهاست. خط کوفی تحت تأثیر خط سطرنجیلی برای نگارش قرآن پدید آمد.
انواع قلم در دوران عباسیان
بعدها در دوران عباسیان، خطهای دیگری نیز برای نگارش الفبای عربی رواج یافت از جمله قلم جلیل، قلم سجلات، قلم دیباج، قلم اسطور مار بزرگ، ثلاثین، قلم زنبد، قلم مفتح، قلم حرم، قلم مد مرآت، قلم عمود، قلم قصص و قلم حرفاج و برخی خطوط دیگر.
در زمان مأمون عباسی نویسندگی، ترجمه و امور دیوانی اهمیت زیادی پیدا کرد و کاتبان در نیکو ساختن خط به رقابت پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی و مانند آنها پدیدار شد.
در نتیجه خط کوفی به بیش از بیست شکل درآمد؛ ولی قلم نسخ اولیه، کم و بیش به همان شکل در میان مردم و برای تحریر مطالب غیررسمی رایج بود تا آنکه ابن مقله خوشنویس نامی (درگذشت: ۳۲۸ه. ق با نبوغ خود نیاز به بازبینی خطوط را درک کرد و خطوط مشخص و قواعد معینی را مطرح کرد.
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی اسلامی انواع مختلفی از شیوههای گوناگون دارد که به آنها کلک، خط یا قلم میگویند.
این قلمها که در زمانها و سرزمینهای مختلف اسلامی رایج بوده، اغلب کم و بیش در کنار هم به حیات خود ادامه دادهاند فقط در برهههای از زمان یا مکانهایی خاص از اهمیتشان کاسته شده یا ارج و قربی ویژه یافتهاند. مهمترین این خطوط عبارتند از:
کوفی
بنایی
نسخ
ثلث
محقق
ریحان
تعلیق
توقیع
اجازه
جلی
دیوانی
دیوانی جلی
دیوانی خفی
رقاع
رقعه
مسلسل
سنبلی
آندلسی یا مغربی
سیاق
شجری
شکسته
نستعلیق
شکستهنستعلیق
کرشمه
معلی
سفیر
استادی
خطوط ششگانه یا اقلام سته
قواعد یا اصول دوازدهگانهٔ خوشنویسی قواعدی است که در اغلب خطوط رایج در خوشنویسی به ویژه در خطوط ششگانه و خط نستعلیق بهکار برده میشود. تنظیم این قواعد که بیش از هزار سال دوام یافته و اعتبارش را حفظ کرده به ابن مُقلهٔ بیضاوی شیرازی (شوال ۲۷۲–۳۲۸ قمری/ مارس ۸۸۶–۹۴۰ میلادی)_ وزیر ایرانی عباسیان به کمک برادرش ابوعبدالله حسن در اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم هجری_ نسبت داده میشود.
ابن مُقله با تکمیل و دستهبندی خطهای گوناگونی که در میان رونویسان و خوشنویسان آن زمان رواج داشت و گفته میشود که در آن زمان بسیار متنوع شده بود، خطوط را سامان مند کرد.
آنان پایهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند یعنی میزانِ سنجشِ حروف و کلمات و خطوط به نسبتِ حرکات مستقیم یا منحنی شان. ابن مقله با مهندسی کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازدهگانه در خط، خوشنویسی اندازه حروف را براساس نقطه سنجید. او برای هر خط طول الف و اندازه یک حرف دایرهای شکل را مبنا قرار داد.
قواعد یا اصول دوازدهگانه خوشنویسی گام مهمی در ارتقاء نگارش حروف با خط خوش در خوشنویسی و ممتاز کردن این هنر خوشنویسی اسلامی به نزد سایر ملل بهشمار میرود.
همچنین ابن مقله از دستهبندی خطهای موجود، به معرفی خطوطی پرداخت که به خطوط ششگانه یا اقلام سِته معروف شدند. این خطوط عبارتند از: مُحَقَّق، ریحان، ثُلث، نَسخ، رِقاع و توقیع.
وجه تمایز این خطوط در اختلاف شکل حروف و کلمات و همچنین نسبت سطح و دور در هر کدام میباشد.
او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که به اصول دوازدهگانه خوشنویسی معروفند و بعدها در خطوط ابداعی دیگر نیز همین اصول بکار رفت و تا امروز اهمیت خود را حفظ کردهاست.
این خطها که به «خطوط اصول» نیز مشهورند عبارتند از:
1) محقق
2) ریحان
3) ثلث
4) نسخ
5) رقاع
6) توقیع
وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور (حرکتهای مستقیم یا منحنی در شکل حروف) در هر کدام میباشد.
اصول دوازدهگانه خوشنویس
ابن مقله همچنین برای خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی قواعدی وضع کرد که به اصول دوازدهگانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از:
1)ترکیب
2)کرسی
3)نسبت
4)ضعف
5) قوت
6) سطح
7) دور
8) صعود مجازی
9) نزول مجازی
10) اصول
11) صفا
12) شأن
ترجمهٔ فارسی نام این اصول در پرانتز آمدهاست:
قاعدهٔ اصول (استواری): به معنی حُسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بیاض و ارسال است.
قاعدهٔ نسبت یا تناسب (هماندازگی): بدین معنی که حروف و شکلهای مشابه هم، در همهٔ موارد به یک اندازه باشند.
قاعدهٔ ترکیب (هماهنگی): یعنی آمیزش و در کنار هم قرار گرفتن هماهنگ و دلپذیر حروف، کلمات، جملهها و سطرها با یکدیگر به گونهای که از حُسنِ ترکیب برخوردار باشند.
قاعدهٔ کرسی (قالبپذیری): یعنی نوشتن با توجه به خط کرسی انجام شود. کرسی کوچکترین مستطیلی است که واژهها و حرفها را در بر میگیرد و با زاویه قلمگذاری برابر است.
دو اصطلاح «صفا» و «شأن» صفتِ خطی است که به مرحلهٔ کمال رسیده باشد که پس از سالها تمرین و مُمارست و کارآزمودگی در خوشنویسی پدید میآید در توصیف این دو گفتهاند:
ابن مُقله قواعد خوشنویسی را به دو بخش تقسیم کردهاست:
1) حُسن تشکیل (خوشساختی): که از قاعدهٔ اصول و نسبت پدید میآید.
2) حُسن وضع (خوشنشینی): که از قواعد ترکیب و کرسی در آن تبعیت میشود.
صفا (شادابی): حالتی است که طبعِ خطاط از نوشتهٔ خود شاد و چشمش روشن میشود تا جایی که سلطان علی مشهدی در بیتی میگوید.
داند آن کس که آشنای دل است
که صفای خط از صفای دل است
شأن (دلنشینی): کیفیتی است از خط که چون پدید آید خطاط به نگریستن در خط مجذوب شود و احساس خستگی نکند.
بعد از ابن مُقله خوشنویسان دیگری نیز بهتدریج این اصول را گسترش دادند. ابن بَوّاب هنرمند دیگری بود که تقریباً یک سده پس از ابن مُقله در تکامل این قواعد کوشید.
او در ضمنِ بهکار بستن قواعد دوازدهگانه، با دقت در تراشِ قلم و انتخاب مُرَکَّب و نیز با تربیت شاگردان متعدد در تکمیل اقلام ثُلث و نَسخ و رِقاع تأثیرگذار بود.
برخی سنجش حروف با میزان نقطه را به ابن بَواب نسبت میدهند.
خوشنویسی در ایران
پیش از اسلام در ایران خطوط مختلفی مانند میخی، پهلوی و اوستایی رایج بود ولی پس از ظهور اسلام ایرانیان الفبا و خطوط اسلامی را پذیرفتند.
در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در پرتو حمایت ابوبکر بن سعد زنگی در فارس، دهها نسخه قرآن خطی به وجود آمد.
در زمان حکومت ایلخانیان، به دلیل نفوذ چینیها و مغولها، اوراق مذهّب کتابها نخستین بار با نقشهای تزیینی زینت یافت.
در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید.
میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.
و بزرگترین استاد نستعلیقنویس در طول تاریخ میرعماد حسنی بود.
اوایل قرن هفتم خط تعلیق که ترسل نیز نامیده میشد از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد که بیشتر به عنوان خط تحریر برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفت. این خط حدود یکصد سال دوام داشت. تعلیق را خواجه تاج سلمانی قانونمند کرد؛ که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر آبادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهٔ ترکیبهای متنوع است و بیشتر در بین کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بودهاند. از این رو این خط به تدریج کاربرد خود را از دست داد. خط تعلیق را میتوان نخستین خط کاملاً ایرانی دانست.
دومین خط ایرانی در سده هشتم توسط میرعلی تبریزی (۸۵۰ ه. ق) از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق شکل گرفت و بهنام نسختعلیق نامیده شد که در اثر کثرت استفاده به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید.
نستعلیق حدود یک دانگ سطح و مابقی آن دور است. (یک ششم حرکتهای مستقیم و پنج ششم حرکتهای مدور دارد) در میان خطوط ایرانی و عربی، خط نستعلیق به گواه آثار آفریده شده بهعنوان زیباترین خط و برتر از خطوط اسلامی شناخته شده و آن را «عروس خطوط اسلامی» نامیدهاند.
نستعلیق در دوره تیموری کاملتر شد و در دوران صفوی به اوج رسید که سر آمد همه خوشنویسان میرعماد در این دوره ظهور کرد.
همزمان به هند و عثمانی راه یافت و خوشنویسان بزرگی به ویژه در هند در این عرصه خوش درخشیدند. در ایران پس از یک دوره رکود دوباره در دوران قاجار آثار درخور توجهی از نستعلیق و شکسته پدیدار گشت.
در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی، یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد.
علت پیدایش آن را میتوان به سبب نیاز به تندنویسی و راحتنویسی در امور منشیگری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست.
همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان بهخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آن را نیز به وجود آوردند.
خط شکسته نستعلیق بهدست میرزا شفیعا هراتی کاملتر شد و درویش عبدالمجید طالقانی قواعد جدیدی برای آن وضع کرد و آن را به کمال رساند.
درویش عبدالمجید شکسته نستعلیق را به جایی رساند که میرعماد در نستعلیق انجام داده بود.
در سراسر کشورهای اسلامی و در طول چهارده قرن تاریخ آن هنرمندان زیادی در ارائه آثار ارزشمند خوشنویسی درخشیدند که عمده آنها برخاسته از تمدنهای ایران، عثمانی و هند بودند.
چهار تن از خوشنویسان نامی که در چهار خط ثلث، نسخ، نستعلیق و شکسته نستعلیق سرآمد بودهاند و به «ارکان اربعه هنر» خوشنویسی مشهور گشتهاند عبارتند از:
1) در خط ثلث: یاقوت مستعصمی (۶۹۸ هجری قمری)
2) در خط نسخ: میرزا احمد نیریزی (اواسط قرن ۱۲)
3) در خط نستعلیق: میرعماد حسنی (۱۰۲۴ هجری قمری)
4) در خط شکستهنستعلیق: عبدالمجید طالقانی (۱۱۸۵ هجری قمری)
ارکان اربعه خوشنویسی
1) خط ثُلث یکی از شیوههای بسیار مهم در خوشنویسی اسلامی و یکی از خطوط ششگانه است و ابداع آن را به ابوعلی بن مقله بیضاوی شیرازی (معروف به ابن مقله) که در قرن سوم هجری میزیست نسبت میدهند.
خط ثلث با ساختاری ایستا و موقر، بیشتر در تزئین کتابها و کتیبهها بهکار رفتهاست. تکامل تدریجی ثلث به عنوان خطی تزئینی توسط ابن مقله، ابنبواب و یاقوت مستعصمی شکل گرفت.
ابنبواب زیبایی و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد. خط ثلث در ایران برای نوشتن عنوان سورههای قرآن کریم، پشت جلدنویسی، سرلوحهها، و بخصوص در کتیبهها و کاشیکاریها بهکار رفتهاست و هنوز نیز رایج است.
2) خط نسخ، خطی است ابداع شده در اوایل قرن سوم هجری قمری بهدست ابن مقله شیرازی که در ابتدا خطی همپایهٔ خط کوفی بود.
نسخ یعنی نسخه برداری یا رونوشتشده و کپیشده. خط نسخ در واقع اولین خطی بود که برای تکمیل کردن نواقص و اشکالات خط کوفی و اضافه کردن اعراب و حرکات و آواها اختراع شد تا برای الفبای فارسی مناسب گردد.
این خط از دو خط نَبَطی و سُریانی اخذ شده بود. هرچند برخی معتقدند که خط نسخ پیش از ابنمقله نیز وجود داشتهاست.
زیرا در اواخر سدهٔ یکم هجری، خط جدیدی به دستور عبدالملک بن مروان ساخته شد تا نواقص خط کوفی برطرف گردد.
ولی آنچه مسلم است آنکه ابنمقله این خط را به گونهای تکامل بخشیده تا با الفبای فارسی تطبیق پیدا کند.
خط نسخ به طور کلی از اواخر سدهٔ دوم هجری شناخته شد؛ ولی تا اواخر سدهٔ سوم هجری چندان رایج و متداول نبود.
این خط به تمام سرزمینهای شرقی که تحت لوای اسلام بودهاند، گسترش یافت. امتیاز مهم خط نسخ در رعایت نسبت است، که یکی از قواعد مهم خوشنویسی میباشد که موجب زیبایی خط است.
از سده پنجم هجری تاکنون در کتابت قرآن اغلب از خط نسخ استفاده شدهاست.
3) نَستعلیق یکی از شیوههای خوشنویسی ایرانی است. این واژه چنانکه در تذکِرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است.
خطِّ نستعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. پیدایش نستعلیق پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی با دگرگونیهای شگرف در نگارگری ایرانی همراه بود و این دو تحول، همزمان و در عصرِ زرّینِ هنرِ ایران شکل گرفتهاند و بنابراین بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید.
نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن، نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود. بهگمانِ بسیار، نستعلیقهای نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند.
هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد.
با آنکه بیشتر پژوهشگران، واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در اینباره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است.
نشانهها این نتیجه را بهدست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و ازاین رو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند.
4) شکستهنستعلیق از جدیدترین خطوط و زیباترین و سومین گونه از خوشنویسی ایرانی است که در اوایل سده یازدهم هجری قمری ابداع شد.
چون بیشتر شکلهای آن از شکستن و رها کردن خط نستعلیق گرفته شده بود به نام شکستهٔ نستعلیق شهرت یافت.
این خط را میتوان ایرانیترین خط از میان خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی دانست.
خط شکسته نستعلیق از طرفی حاوی جزئیاتی از خط تعلیق است که در تندنویسی به کار کاتب میآید.
در واقع خط شکسته پلی است میان روانی و تندنویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق.
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}